به گزارش «تابناک» به نقل از روزنامه اعتماد، زن جوانی به نام زیبا که اهل ارومیه بود، سه سال قبل به دلیل خشونتهای بیحدی که در خانه شوهر تحمل میکرد با کمک برادرانش از آن خانه بیرون آمد و درخواست طلاق داد. زیبا با سختی زیاد ثابت کرد مورد خشونت همسرش قرار دارد و ادامه زندگی مشترک برایش امکانپذیر نیست. در نهایت دادگاه حکم بر جدایی صادر کرد اما سه روز بعد از این حادثه شوهر او که پسرعمویش نیز هست با سه گلوله او را به قتل رساند.
برادر زیبا درباره زندگی خواهرش و چگونگی این حادثه گفت: زیبا وقتی خیلی جوان بود در یک ازدواج سنتی با پسرعمویمان ازدواج کرد. او بعد از این ازدواج دیگر خوشحال نبود. زیبا صاحب دو فرزند شد اما در تمام سالهایی که خانه پسرعمویم زندگی میکرد شرایط بسیار سختی داشت و اجازه دیدار با ما که خانوادهاش هستیم را نداشت. همچنین تلفن همراه او را گرفته بودند و حتی اجازه نداشت تلفنی با ما صحبت کند. دومین فرزند زیبا که به دنیا آمد پدرم گفت صبرکنید بچهاش شیرخواره است بعد او را از آن خانه بیرون میآوریم
وی گفت: بچه خواهرم دو ساله بود که زیبا را از آن خانه بیرون آوردیم. او به شدت لاغر و نحیف شده بود، افسردگی شدیدی داشت و نمیتوانست با کسی صحبت کند. او مدتها زیر نظر روانشناس بود تا بتواند دوباره به زندگی برگردد. شوهرش در تمام این سالها به صورت فیزیکی و روحی او را شکنجه میکرد. حتی چندبار پدرم و عموهای دیگرم دخالت کردند که زیبا را از آن خانه بیرون بکشند باز هم نشد. خانواده عمویم که زیبا عروسشان بود اصلا همکاری نمیکردند و زندگی او را سختتر کرده بودند. وقتی زیبا از خانه شوهرش بیرون آمد کمی حالش بهتر شد او به کلاسهای نقاشی رفت برای خودش پیج درست کرده بود و نقاشی میکشید و در اینستاگرام میگذاشت و خیلی خوشحال بود. او میخواست کار کند و زن مستقلی باشد.
وی درباره اینکه حالا بچههای زیبا کجا هستند، گفت: زیبا دو پسر دارد، پسر بزرگش مادرش را به خوبی به یاد میآورد. یکبار با وساطت مادرم و یک نفر دیگر پدرشان اجازه داد بچهها به دیدار مادر بیایند. بچه کوچک اصلا مادرش را به یاد نمیآورد و اجازه نداد زیبا او را بغل کند، اما بچه بزرگ مادرش را به یاد میآورد او به زیبا گفت چرا رفتی؟ چرا پیش ما نمیآید؟ زیبا گفت کمی که بزرگتر شدی میگویم چرا نمیآیم. البته حالا نمیدانم بچهها کجا هستند، اگر آنها بفهمند مادرشان به دست پدرشان کشته شده است معلوم نیست چه واکنشی داشته باشند آن بچهها نابود شدند.
او به حضور دخترعموی دیگرش در آن خانه اشاره کرد و گفت: دختر عموی دیگرم عروس همین خانواده است آنها هم چنین شرایطی دارند. شوهر او اجازه نمیدهد دختر به خانه پدرش برود او را کتک میزند و آزار میدهد. وضعیت دخترعمویم هم خوب نیست. این خانواده کلا با عروسهایشان بد تا میکنند. خواهرم در زندگی با این مرد آنقدر در وضعیت سختی بود که مهریه و طلاهایی که از خانه پدری برده بود را بخشید، نفقه را بخشید و حتی از بچههایش هم گذشت تا طلاق بگیرد.
برادر زیبا درباره نحوه قتل گفت: بعد از سه سال کشمکش بالاخره طلاق زیبا را گرفتیم، دادگاه قانع شد که ادامه زندگی در آن خانه برای زیبا غیرممکن است حکم طلاق را داد. بعد از صدور حکم طلاق حدودا ۱۰ روز گذشته بود که زیبا گفت برای اینکه حالش بهتر شود در یک مغازه فروشندگی کند با اینکه به لحاظ مالی نیاز نداشتیم، اما چون میخواست حالش بهتر شود قبول کردیم کار کند. روز حادثه من زیبا را به آموزشگاه نقاشی بردم قرار بود ساعت ۶ دنبالش بروم و او را به مغازه برسانم ۱۰ دقیقه به ساعت ۶ بود که به محل رسیدم دیدم تعداد زیادی آدم که شبیه پلیسهای لباس شخصی هستند آنجا ایستادهاند. متوجه شدم برای زیبا اتفاقی افتاده، اما نمیخواستم قبول کنم از ماشین پیاده شدم گفتم چه شده یکی از آنها گفت یک خانمی را زدهاند. پلیس دیگر جلو آمد و اسم من را صدا زد آنجا بود که فهمیدم چه اتفاقی افتاده است. شوهر سابق زیبا در خیابان سه گلوله به او شلیک کرد دو گلوله به قلبش و یک گلوله به سرش. ۸ روز از این ماجرا گذشته و عامل قتل فراری است. البته برادر و پدرش در بازداشت هستند و تحقیقات ادامه دارد، اما او همچنان فراری است و خودش را تسلیم نکرده است.
وی درباره اینکه آیا حدس میزدند پسرعمویشان چنین کاری بکند و رفتار خشونت آمیزی از او دیده بودند گفت: سه سال بود خانواده دیگر عمویم که دخترش عروس این خانواده است و ما را تهدید میکردند. به طور مستمر خواهرم را کتک میزدند و اذیت میکردند. ما فقط منتظریم که متهم دستگیر و مجازات شود.